شعر را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب

شعر را در ادامه مطلب بخوانید...

ادامه مطلب

شعر را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب

حرفهايي دارم

شايد از دل تنگي است

شايد از باور من

اين زمين زيبا نيست

غصه هايي دارم

كه جدايي ز دلم ممكن نيست

اسمان قلبم

انگاري تا به قيامت ابريست

جاي ما اينجا نيست

كوله بارم بسته است

بايد از اين غم خاكي بروم

در قلبم بسته است

تا نباشد عشقي

كه شود معبر من

تا نباشد حبي

كه شود باعث برگشتن من

اي هواي دل من بازكن اين راز سفر

كه دلم باز نگويد كه برگشتي هست

 

سعی کردم که باشم من بهار

چه بهاری با این انتظار

تا نیایی هیچ خزانی زار نیست

عطری از عشق بر گل و گلزار نیست

تا نیایی بلبلان دل خسته اند

لب ز اواز خوششان بسته اند

تا نیایی فرصت گل هیچ نیست

حق بودن میانی بیش نیست

سعی کردم که باشم من بهار

نه بهار نیست با این انتظار

سعی کردم با الف عاشق شوم

تا نیایی عشق هم نیست پایدار

حرفهایی دارم ...

از نگاهم پیداست

فرصتم کافی نیست

زندگی پا بر جاست

جای من اینجا نیست

در زمین خاکی

در هوای نمناک

با دل از غم حاکی

می توانم باشم

زندگی خالی نیست

عشق ها پا بر جاست

جای ما اینجا نیست

حرفهایی دارم ...

شاید از قلبم نیست

تا بماند عشقی

که دلش با ما نیست

 

تو که از اول جاده زدی روی نا امیدی

 

منوبا یه چشم گریون با تب عشقت ندیدی

باشه شاید حق من بود شاید اینم سرنوشته

این شاید کار خدا بود اونکه قصه نوشته

اونکه این سرنوشت و به نگاهت گره کرده

این نوای قلب من رو دوباره اواره کرده

ولی ای خدای عشاق ای دوای دردمندان

چرا اخه اون دلم رو اینجوری بیچاره کرده

گله دارم از نگاهت اونکه محتاجشم من

پس نگام کن تو دوباره باز بزار دوباره پاشم

بزار رو پاهم بیاستم بزار عاشقت بمونم

اینجوری شاید دوباره بتونم زنده بمونم

شعر رادر ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب

 

تنهایی درد عجیبی است شاید تو هم دیده باشی

 تا حالا شده که عشقم ناگهان تنها رها شی

اگه تنهایی ندیدی اگه دردش نکشیدی

اگرم شده تا حالا قصه شو هم نشنیدی

پس نگاه کن به دل من که همیشه بی تو تنهاست

وقتی نیستی تو کنارم اسیر هجوم غمهاست

تو ببین چه کردی با من که همیشه غمگینم

دوست ندارم که عزیزم تنهایی تو من ببینم

تو بهارم هستی اما نکنه یه وقت خزون شی

نکنه یه روزی بی من اسیر دست زمون شی

نکنه تنها بشی تو توی این دنیای وحشی

دوست ندارم که تو هم یه روز مثه من با هجوم غم رها شی

 

 

سكوت را بهانه كن كه بهترين بهانه است

فقط نگاه کن به من که خیلی عاشقانه است

نگاه کن نگاه کن به این دل شکسته ام

به اینکه تو شکسته ای که من بخون نشسته ام

بهانه کن سکوت را سکوت حرف مبهم است

جدایی دلم زتو هزار برابر غم است 

 

همدره ای نگاه نکن غریبم

 

منم مثه تو اینجا بی شکیبم

همدوره ای عاشق و بی پناهم

تو رو خدا نزار بگم غریبم

بیا با هم تو دل خونه بسازیم

بیا با هم از عاشقی ببازیم

تو دلامون غم اومده باز اینجا

بیا با هم یه غم کده بسازیم

همدوره ای اینجوری نیست قصه مون

هجر و جدایی نداره دلامون

بعد همین دوره باهم بودن

بازم پیش هم میمونه دلامون

رسم وفای این دلا رو بنگر

شاید که دنیا قصد بازی داره

قصد شکستن تو دلش نیست داداش

فکر رهایی و جدایی داره

خدا کنه تو دل وفا بمونه

رسم شکستن دلا نمونه

دورشه ازمون این همه رنج عشق

فقط که عشق توی دلا بمونه

 

 

دل من تاب شکستن نداره

 

حرفی از عشق واسه گفتن نداره

شعر من تو بیت اخر می مونه

کاری با قافیه جستن نداره

قصه ی من قصه ی تنهاییه

زنده موندنه که مردن نداره

سوختن شمع و میشه تو قصه دید

 پرپروانه شکستن نداره

شب و روز من همه یکی شدند

قصه ی من که شنیدن نداره

خیلی دوست دارم که از دلم بگم

 دلی که تاب شکستن نداره

قلب تو زیاد با من بد میکنه

منم اونکه پای رفتن نداره

معنی عشقمون باطل شده بود

عشقی که گوش شنیدن نداره

ارزوی دیدنت برام شده مثل سراب

منکه عاشقت بودم ارزش دیدن نداره؟

زندگی یه نقطه ی سیاه من

دنیاهم که جای موندن نداره

تعداد صفحات : 4