قرار بود که دلی بشکند از این دیوار

نیامدی و برایم سکوت شد اجبار

دگر بهانه برایم نبود گریه کنم

چقدر سخت بود شکستن به حرمت دیدار

همیشه جمله صبر و همیشه بی تابی

کمر شکست زهجرت منو به یاد بیار

زچشم دیده برفت زکف همه طاقت

ببین سبو شکسته شراب عشق بیار

مرا زحسرت چشمی که عشق می نامند

تورا به جان همون عشق به خاطرم بسپار